شادي |
|||
په نه په شب کولر رو از سرما خاموش کردم توی صف دستشویی ایستاده بودم یارو اومده میگه : همه دستشویی ها پره ؟؟؟ میگم : پـَـ نـَـ پـَـ ما اینجا ایستادیم تا آستانه تحملمون رو بسنجیم !
رفتم تو رستوران زنگ میزو زدم که گارسون بیاد ، یارو اومده میگه می خواین سفارش بدین ؟
ساعت ۸ صبح کلاس داریم ، منم خمیازه میکشم و دهنم یه متر باز میشه ! دست زدم به لوله بخاری گفتم این که سرده !!! مامانم گفت یعنی خاموشش کنیم ؟
نظرات شما عزیزان:
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پیوندهای روزانه پيوندها
![]() نويسندگان |
|||
![]() |